در حالی که منتقدان دولت قویاً تلاش داشتند که احمدینژاد و دولت متبوع وی را اقتصادگریز بنامند و آن را از هر طرح و برنامه کارشناسیشده اقتصادی، به دور جلوه دهند، اینک با مشاهده اجرای موفق بزرگترین طرح تحول اقتصادی کشور پس از انقلاب اسلامی، روزه سکوت در پیش گرفتهاند
اقتصادگریزترین دولت (به ادعای منتقدان آن) اقتصادیترین طرح انقلاب اسلامی را اجرا کرد و اکنون اقتصاددانان باید در مقابل آن سر خم کنند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت به نقل ازشبکه ایران،«متاسفانه دولت اقدامات مقتضی و مناسبی انجام نداده است. در این وضعیت بسیار حساس، دولت مصمم است سیاستهای گستردهای را تحت عنوان طرح تحول اقتصادی به مورد اجرا گذارد. ما از تبعات طرحیکه با شتابزدگی و در بستر نامساعد ملی و بحران جهانی بهاجرا درخواهد آمد، بیمناکیم.»
اینها مطلع نامه انتقادی 60 اقتصاددان به رئیسجمهور در آبان ماه سال 1387 و چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری بود. این اقتصاددانان که جملگی از چهرههای مطرح اقتصادی کشور محسوب میشدند در این نامه بیسابقه، ضمن غیرعلمی و غیرکارشناسی و شعاری دانستن طرح تحول اقتصادی، هدف دولتمردان از اجرای این طرح را صرفاً جلب آرای مردم در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری میدانستند: «آنان در پی آنند که یارانهها را نقداً به مردم بپردازند و از این طریق مردم را رسما صدقه بگیر دولت گردانند. از این طریق در کوتاه مدت دولت مردم را رهین منت خود خواهد کرد و احیانا میتواند آرای آنان را به خود جلب کند.»
اکنون نزدیک به 2 سال و نیم از آن نامه تاریخی گذشته است ولی حنای آن اقتصاددانان پرشمار دیگر رنگی ندارد چرا که دولت «اقتصادگریز» احمدینژاد بر خلاف تصور این طیف از اقتصاددانان، با پشتوانههای علمی اقدام به اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها کرد. از سوی دیگر، دولت از هدفمندی یارانهها، «جلب آرای» مردم را نجُست و احمدینژاد، انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم را بدون اجرای این طرح عظیم با آن رأی عظیم، به پایان برد.
این واقعیت نشان داد که بر خلاف مکتوبات ظاهراً کارشناسی و علمی و دلسوزانه اقتصاددانان حامی رویکردهای دولتهای پیشین درباره نگاه صرفاً سیاسی دولت احمدینژاد به اقتصاد، اتفاقاً آنها بودند که نگاهی سیاسی به طرح اقتصادی دولت نهم داشتند و متاسفانه هنوز هم دارند.
مرد اقتصادی
احمدینژاد از زمانی که پا به رکاب رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم گذاشت، به علت لحن متفاوت و عامهپسند و همینطور رفتارها و منشهای مردمی که نسبت به سایر سیاستمداران کشور داشت، از یک سو مورد اقبال مردم قرار گرفت اما از سوی دیگر به شدت توسط بخشی از قشر نخبگان و خواص جامعه مورد انتقاد قرار گرفت. این تناقض در مباحث اقتصادی، بسیار شفافتر بود. احمدینژاد با سخنان عدالتطلبانه و تند و تیز خود بسیاری از مباحث حاکم بر فضای اقتصادی کشور را زیر سوال میبرد. یک روز خواستار کاهش نرخ سود بانکی میشد و روز دیگر در مقابل هجمه انتقادی اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی و سیاسی که اینگونه سخنان وی را در تضاد محض با اصولی که آنان از اقتصاد خوانده بودند میدانستند، اینگونه موضع میگرفت که مخالفان کاهش سود بانکی کنار بروند. چنین جدالهای غیرمستقیم میان احمدینژاد و طیفی از اقتصاددانان که عمدتاً مدیران دولتهای قبل بودند، روز به روز شدیدتر میشد.
اقتصاددانان منتقد دولت تاکید داشتند که احمدینژاد را یک مهندس خطاب کنند که اقتصاد نمیفهمد و برنامههایش اقتصاد کشور را به تباهی میکشاند. این ادعا به وضوح در نامه اقتصاددانان که در بالا به آن اشاره شد، قابل مشاهده است. آنان حتی پس از آن که احمدینژاد از طرح تحول اقتصادی سخن گفت و سپس دولت به تدریج مهیای اجرای آن شد، به شدت در مقابل آن موضع گرفتند و هدف دولت را صرفاً تبلیغاتی و توزیع پول در آستانه انتخابات میدانستند. نمیتوان قضاوت کرد که آیا این طیف از اقتصاددانان قلباً چنین اعتقادی داشتند که طرح تحولی در کار نیست و دولت به فکر انتخابات است. اما اکنون که بیش از 2 سال از آن غائلههای رسانهای میگذرد و دولت احمدینژاد شجاعانه هدفمند کردن یارانهها را اجرا کرده، به صراحت میتوان قضاوت کرد که اقتصاددانان در قضاوت خود اشتباه میکردند.
در حالی که منتقدان دولت قویاً تلاش داشتند که احمدینژاد و دولت متبوع وی را اقتصادگریز بنامند و آن را از هر طرح و برنامه کارشناسیشده اقتصادی، به دور جلوه دهند، اینک با مشاهده اجرای بزرگترین طرح تحول اقتصادی کشور پس از انقلاب اسلامی، روزه سکوت در پیش گرفتهاند. آری اقتصادگریزترین دولت به زعم اقتصاددانان، اقتصادیترین طرح پس از انقلاب اسلامی را اجرا کرد، آن هم به خوبی و با کمترین تبعات.
احمدینژاد با مدیریتی مدبرانه، طرح هدفمند کردن یارانهها را گام به گام پیش برد و در هر مرحله از گزند انتقادات و هجمههای شدید اقتصادیون گذراند. چه دورهای که آنان طرح تحول را سیاسی و تبلیغاتی میدانستند، چه زمانی که سخنان احمدینژاد درباره عزم دولت برای پرداخت یارانه نقدی 50-40 هزار تومانی را به سخره میگرفتند، چه روزهایی که اقتصاددانان مجلس هدفمندی یارانهها را از بودجه 88 حذف کردند تا مبادا احمدینژاد از آن بهره تبلیغاتی ببرد و رأی جمع کند، چه زمانی که در بودجه 89 با خواستههای دولت به جد مخالفت میشد و چه در ماههای میانی سال 89 که شماری سیاسیون و اقتصادیون دولت را به سخره میگرفتند که از اجرای هدفمندی یارانهها پشیمان شده و دنبال بهانه است تا آن را اجرا نکند.
در تمامی این دورهها، احمدینژاد در نقش حامیترین اجرای طرح هدفمندی یارانهها به مدیریت افکار عمومی میپرداخت و از یک طرف به دنبال مهیا ساختن بهترین تسهیلات برای اجرای این طرح با کمترین تبعات بود و از طرف دیگر شدیداً تلاش داشت با سخنرانیها و اطلاعرسانیهای مکرر مانع اثرگذاری سیاهنماییهای اقتصادیون و سیاسیون بر افکار عمومی گردد. التهاباتی همچون تورمهای چند ده درصدی یا چند صد درصدی ناشی از هدفمندی یارانهها که از سوی مخالفان اقتصادخوانده دولت مطرح میشد، حال آن که محاسبات دولت تورمی کمتر از 15 درصد را نشان میداد. اکنون اما موعد قضاوت درباره آن برآوردهای نادرست از تورم هدفمندی یارانههاست، برآوردهایی که میتوان آنها را «توهمات» نامید.
ماجرای هدفمندی یارانهها نشان داد که فضای غربزده اقتصادی ایران تا چه حد مانع رشد و پیشرفت اقتصاد ایران در دهههای اخیر شده بود. فضایی که احمدینژاد با لحن و کلام و رفتار و مواضع به ظاهر غیرعلمی خود آن را شکست و مهمترین طرح اصلاح اقتصادی کشور را به اجرا درآورد، طرحی که دولتهایی که بیشترین حمایت اقتصاددانان را هم در پی داشتند نتوانستند اجرا کنند.
آری اقتصادگریزترین دولت (به ادعای منتقدان آن)، اقتصادیترین طرح انقلاب اسلامی را اجرا کرد و اقتصاددانان باید در مقابل رئیس آن سر خم کنند.