فضای مجازی و رسانه بر خلاف چندین و چند سال قبل که خیلی هم دور نیست، زمینه و بستری را فراهم کرده تا هر عنوان و رویدادی در کمترین زمان ممکن به مخاطب مورد علاقه خویش در هر نقطه ای از جهان برسد و صدها و هزاران و میلیون ها بار در ثانیه ها و دقایقی، مورد بازدید قرار گیرد و البته این توانایی را هم دارد که قهرمانی را بر زمین بنشاند، فرد عادی را به شهرت و قهرمانی برساند، کمک حال مظلومی باشد، توسعه فناوری و علمی را آسان نماید، موجبات وحدت و وفاق ملی و داخلی شود و خلاصه آن که هر عرصه مثبت و منفی را که بتوان تصور نمود، برای خود تعریف نماید و دنیایی از رسانه های تعاملی را یک جا در مقابل دیدگان ما بنشاند.
به نظر می رسد تحلیل های فراوان، متنوع و مختلف از رسانه در گذشته و امروز همچون نظریه های¬ گلوله جادوئی ورنر جوزف سورین و جیمز تانکارد، نظریه¬ یادگیری اجتماعی و جامعه¬پذیری مک¬کوایل، برجستهسازی شاو و مک¬کومبز، مارپیچ سکوت الیزابت نوئل نئمان، کاشت جرج گربنر، دترمینسم رسانه¬ای مارشال مک ¬لوهان، شکاف آگاهی، استفاده و رضایت مندی، تحول ساختاری و کنش ارتباطی جامعه¬ مدنی و حوزه¬ عمومی یورگن هابرماس و موارد فراوان دیگر کارایی جدی و لازم خود را در تحلیل امروز محیط رسانه باید بار دیگر بازشناسی نمایند برای آن که بتوانند قدرت و کارکرد غیر قابل توصیف رسانه های اجتماعی و فضاهای مجازی را برشمارند.
با علم به این که امروز رسانه های مجازی و اجتماعی تاثیر بی نظیری را در عرصه های متنوع حیات انسان به دنبال داشته اند، همواره به عنوان تهدید و فرصت نیز نگریسته می شوند و مانند هر فناوری دیگری البته در ابعادی بسیار گسترده تر، می توان تهدید آن را به فرصتی ارزشمند و فرصت آن را به تهدیدی هولناک مبدل نمود و چه بسیار کشورهایی که این ابزار را در تامین منافع ملی و اهداف کلان خود در داخل و خارج مورد بهره برداری قرار داده اند و در عین حال به معرفی فرهنگ، اتحاد ملی، نمایش قدرت داخلی و حتی تبدیل برخی غیر واقعی های خود به واقعیت ها در فضایی از اغراق و ... مبادرت نموده اند و توانسته اند از این نقش، بهره مندی حداکثری کنند.
اما نگاه اغراق آمیز و بعضا از روی استهزای ما به دستاوردهای واقعی یا حتی غیر واقعی کشورهای دیگر که از رسانه های مختلف توزیع می شود، نباید عاملی برای خود تحقیری و مقهور رسانه ای شدن دیگران مبدل گردیده و داشته های فرهنگی و ارزش های والای انسانی که در فرهنگ ایرانی – اسلامی موج می زند و همواره به عنوان ظرفیت های بی نظیر ایرانیان در عرصه های جهانی قابل ارائه هستند، در مواجهه با دیگران تخریب و تهدید گردد.
معنای این کلام را می توان در وقایع و مصایب تاسف بار این روزهای کشور عزیزمان بیشتر شاهد بود که در مناطق سیل زده، مردم، مسئولین، شخصیت های شناخته شده و ... همه و همه آمدند تا بتوانند گرهی را باز کنند و کمک حال هموطنان عزیزمان باشند و صحنه های بی نظیری از مهربانی، عشق، محبت، ایثارگری، فداکاری را بیافرینند.
رهبر معظم انقلاب، ریاست محترم جمهوری، نمایندگان مقام معظم رهبری، دولت، وزراء، نیروهای نظامی و انتظامی، مسئولان دستگاه ها و نهادهای مختلف، هلال احمر، کمیته امداد، ستاد مدیریت بحران، طلاب و روحانیون، شخصیت های فرهنگی و هنری، مدیران عالی و ... در صحنه حضور یافتند و هستند و خود را به آب زدند تا همه بدانند باید پای کار این مردم ایستاد و دیدیم که آن ارتشی عزیز کمر خم کرد تا نردبانی باشد برای بالا رفتن مرد و زن مصیبت دیده ای، آن سپاهی و بسیجی تا سینه در گل فرو رفت برای نجات جانی، آن طلبه که پیرمردی را بر دوش کشید برای عبور از سیلابی، آن وزیر، نماینده مجلس و رئیس دستگاه و دانشگاهی که در آب رفتند برای باز کردن مسیری، خبرنگاری برای نشان دادن عمق فاجعه ای خود را به آب زد و ... بسیاری صحنه های دیگر که همه و همه نشانه های شیرینی است از داشته های فرهنگی و تمدنی ملتی بزرگ که در وقت حادثه در کنار یکدیگر ایستادگی می کنند.
اما وقتی در فضای مجازی بررسی می کنیم متاسفانه این همه نشانه ها در ایران می شود سمبل عقب ماندگی، کمبود ابزار و امکانات، پوپولیسم، نمایشی رفتار کردن مسئولان و .... و در آلمان، آمریکا و دیگر نقاط بعضا توسعه یافته شرق و غرب می شود نشانه پیشرفت، همراهی و دلسوزی مردم و مسئولان و واقعا باید پرسید چرا نشستن یک مسئول عالی و یا در سطوح مختلف مدیریتی در ایران و زانو زدن او در مقابل کودکی سیل زده می شود نمایش و در زلزله فلان کشور و زانو زدن نخست وزیر آن یکی می شود اوج توجه و همراهی و نهایتا عاملی برای خود تحقیری و تخریب فرهنگ و داشته های ارزشمند داخلی.
اگر رئیس جمهور ایران، وزراء، فرماندهان عالی ارتش، سپاه و بسیج، نیروهای جهادی، اصحاب رسانه، شخصیت های شناخته شده و دیگران در مقابل مردم گرفتار در سیلاب اندوه و گرفتاری زانو زده، در گل فرو رفته، خود را به آب زده و ... می شود نوش دارو بعد از مرگ سهراب و بی توجهی مسئولان و همین، در کشوری دیگر نشانه تمدن، توسعه و پیشرفت تلقی می شود.
شاید اگر خبرنگاری از رسانه ای غربی در میان آب و سیل قرار می گرفت و گزارش می داد شخصیتی شجاع و حرفه ای بود و به کرات در رسانه های مجازی ما دست به دست می شد و تاکید موکد که این الگو باید برای خبرنگاران و رسانه های داخلی ما مورد استفاده قرار گیرد، اما به آب زدن خبرنگاری از نوع وطنی، تبدیل می شود به تمسخر و تخریب تا بار دیگر به جای رفتن در آب و آتش، در اتاق خبر بنشینند و اطلاعات را از مانیتور دفتر کار، اطلاع رسانی کنند و همین اندک، فاصله اثر گذاری رسانه از تقویت روحیه و انگیزه تا چماق تحقیر و تخریب خواهد بود و در دیگر نقاط دنیا تبدیل به فرصت می شود و اینجا به تهدید داشته های فرهنگی.
به خاطر داشته باشیم که فضای مجازی می تواند به فرصت ارتقای درک، تدبیر و برنامه ریزی و عاملی در جهت وحدت، انسجام، تبادل اطلاعات مفید و در یک کلام، توسعه و پیشرفت مبدل گردد و باید از رسانه به جا و درست و در جهت توسعه بهره برداری کرد و یکی از مهمترین و در واقع پیشران توسعه همانا توسعه فرهنگی است که وجه غالب آن نیز در رسانه بروز و ظهور می یابد.
لذا باید با توزیع روان، دقیق و درست مهمترین ظرفیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... در بستر آماده رسانه و فارغ از مقهور رسانه ای شدن و روی آوردن به خود تحقیری و کم بینی، زمینه های تقویت روحیه، انگیزه، انسجام ، وحدت و همراهی را در میان مردم و مسئولان همت داشت و بر مطالبه درست و انتقال مفاهیم و مصادیق برای بهبود شرایط با یهره مندی بر نقش تاثیرگذار رسانه گام برداشت.
البته بهره مندی از الگوهای اجرایی و به ویژه در صحنه مدیریت بحران از کشورهای توسعه یافته نه تنها مذموم نیست که ضرورتی انکارناپذیر است اما باید بدانیم که بسیاری از کشورهای حتی توسعه یافته در برابر بلایای طبیعی از این دست حوادثی که اخیرا در ایران به وقوع پیوسته چه زمانی که پیش بینی کرده بودند و چه زمانی که غافلگیر شدند نیز درمانده اند.
نکته مهم این که بسیاری از ناظران بین المللی در همین سیلاب اخیر ایران انگشت تعجب به دهان گرفتند که با این وسعت سیلاب، مدیریت بحران، کنترل شرایط، امداد رسانی در کمترین زمان ممکن، حداقل آسیب های جانی، جلوگیری از شیوع بیماری ها و بسیاری دیگر از نمونه ها به دست آمده که مدیون همراهی همه ایران بوده و هست و هر چند که این موضوع هم کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
به نظر می رسد همچون برخی کشورهای دیگر باید رسانه مجازی را به بستری برای انتقال درست دانایی، الگوبرداری دقیق، تقویت همبستگی ملی، پرهیز از مقهور شدن، تمسخر و تحقیر و تخریب کردن و صد البته تقویت روحیه ایثار و از خودگذشتگی و بیان نمونه هایی از دلسوزی های ارزشمند مردم و مدیران تبدیل نمود.
باید رسانه و به ویژه از نوع مجازی آن را در راستای همین نگاه که تقویت روحیه باشد و همچون دیگر کشورها الگوهایی از مدیریت، دلسوزی، تواضع، فروتنی و جهادی عمل کردن را مخابره نمود مورد استفاده قرار داد نه آن که با الگو برداری تصنعی و غیر واقعی، در جهت تخریب داشته های خود عمل نماییم که تک تک افراد جامعه، در دانه دانه ذرات توسعه، پیشرفت و انسجام ملی، نقش غیر قابل انکاری را داشته و خواهند داشت .