رهبر معظم انقلاب روز سوم آبان در دیدار با اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا و همچنین پیش از آن، اولین دیدار نمایندگان مجلس یازدهم نکته قابل تاملی در خصوص تفاوت میان نقد و هتک حرمت و اهانت و دشمنام مطرح کردند و حتی تعبیر«حرام شرعی» را بکار بستند. این نکته، شاید با یک نگرش سطحی، توصیه سادهای برای کاهش اختلافات قلمداد شود اما به نظر من این تفاسیر ساده متناسب با ژرفای دیدگاه ایشان نیست. بیانات ایشان، راهبردی استراتژیک برای عبور ایران از بحرانهای جهان آشوبزده و دو جنگ عظیم اقتصادی و روانی علیه کشور است.
از این منظر، فرمایشات ایشان، از دو بعد قابل بررسی است.
بعد اول این نظرات، معطوف به اخلاقی و چارچوبمند کردن رفتار سیاسی در میان کارگزاران حکومت است و بعد دوم معطوف به ضرورت مقابله با بیسامانی سیاسی میباشد که این روزها در جامعه ایران احساس خطر از هر دو جنبه کاملا نمایان بوده و حتی افراد در کوچه و بازار هم از آن سخن میگویند.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، اخلاق و رفتار و کنشهای مسئولان در میان مدت، بر گروههای سیاسی میانی و کارگزاران عرصه سیاست تاثیرگذار است و اینگونه هنجارها به آنها نیز تسری مییابد و در درازمدت نه تنها بر رفتار سیاسی بلکه بر رفتار اجتماعی و فرهنگی جامعه نیز موثر خواهد بود.
در ایران در غیاب احزاب قدرتمند، این رفتار سیاسی به گروههای ثانویه و میانی سرایت کرده و رقابت سیاسی به بیاخلاقی اجتماعی و فرهنگی منتهی میشود. متاسفانه این روزها برخی محاورهها و توهینهایی که در سطح سیاسی از کنشگران سیاسی با نام و بینام به طور آشکار و در فضای مجازی شنیده میشود، از متوسط سطح اخلاقی جامعه بسیار پایینتر است و گاهی به گروههای ناهنجار اجتماعی نزدیک میشود.
از مدتها قبل با پدیده افشاگری و تفسیرهای شخصی در ورود به حریمهای خصوصی شاهد نوعی حرمتشکنی بودیم که متاسفانه این امر ابتدا از ساحت سیاسی آغاز و این روزها گسترش یافته و در میان همه گروههای اجتماعی رایج و قابل مشاهده است. اساسا افشاگری پدیدهای مارکسیستی بود که متاسفانه وارد ادبیات جریانات انقلابی ما شده و بردن آبروی دیگران به عنوان اقدام انقلابی تلقی شد در حالی که همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند: «انتقاد متفاوت از اهانت است»، نقدهای راهگشا میتواند همواره موجب پویایی نظامهای سیاسی و پیشگیرنده از انحرافات سیاسی و اقتصادی باشد. اما صحبتهای شالودهشکنانه و نقدهای غیرراهگشا امری رایج در ادبیات سیاسی این روزهاست. بیان نارساییها بدون ارائه دیدگاه و برنامه های عملی و راهگشا به ویژه زمانی که با تهمت و توهین نیز همراه باشد نتیجه ای جز ناامید کردن جامعه نخواهد داشت. در بهترین حالت میتوان از آن به عنوان یک بیماری نهادینه شده در میان نخبگان سیاسی و بعضا نخبگان اجتماعی یاد کرد .
به نظر میرسد رهبری در مواجهه با این آسیب، به دنبال ترویج نوعی ادبیات فاخر، راهگشا و نیز نقادانه در میان ساختار سیاسی کشور هستند. همانند آنچه در مناقشات علمی مرسوم است، میتوان مناقشات سیاسی را اخلاقمدارانه و مبتنی برحل مساله هدایت کرد.
به نظر من، دومین بُعد از بیانات رهبری بر مقابله با بیسامانی سیاسی و ترویج یا تبلیغ پدیده بیدولتی یا دولت ضعیف استوار شده است. مشاهده رفتارهای بدخواهان کشورمان نشان میدهد که امریکا ضمن چیرگیجویی جهانی خود و با دامن زدن به ایرانهراسی و استفاده از ابزارهایی مانند تحریم و فشار بر زندگی مردم و با جنگ روانی و تبلیغاتی به دنبال نشان دادن نوعی هرج و مرج و پدیده بی دولتی در ایران بوده است.
این دو بعد از نظرات رهبری با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند. بیاخلاقی و پرخاشگری و توهین در درازمدت آثار سیاسی بر جای میگذارد و در مواقعی مانند انتخابات، به بروز کینههای عمیق در جامعه میانجامد و وحدت نظر در کنشهای بزرگ بینالمللی را با چالش روبرو میکند و حتی در نقطهای به احساس بیدولتی هم منجر میشود. به نظر من جامعهای که کنشگران آن پرخاشگرند امنیت داخلی بسیار ضعیفی خواهد داشت.
باری بوزان از واضعان نحله ای از "نظریه امنیت ملی" موسوم به مکتب کپنهاگ، بیثباتی و عدم امنیت کشورها بخصوص کشورهای جهان سوم را در نابسامانی ساختاری و نهادی و نداشتن ایده دولت در معنای عام آن مطرح میکند.
من این موضوع را در کتاب «مطالعات امنیت ملی: مقدمهای بر نظریههای امنیت ملی در جهان سوم» بسط دادهام. ناهماهنگی در اصلیترین ارکان نظام باعث میشود که برآیند فعالیت قوا مثبت و مقوم امنیت ملی نشود. ساختارهای نامتعارف نیز ناهماهنگی و دوگانههای زیادی در سطوح مختلف دولت به مفهوم اعم ایجاد میکند. ناهماهنگی نهادی، با ایجاد اخلال کارکرد نهادها در جامعه سبب میشود جامعه هیچ احساسی از اینکه نهادها با کارکردشان، به آنها فایده می رسانند نداشته باشد.
آنچه جامعه را به هم متصل و فلسفه وجودی نظامهای سیاسی را تعریف میکند، وجود ایده مشترکی حول این مسئله است که چگونگی تفاهم نخبگان درون حاکمیت با هم و نخبگان با مردم را ممکن میسازد. در سایه ایده مشترک منافع و امنیت ملی و همگراییها و واگراییها معنا پیدا میکنند. باید و نبایدها به وفاق جمعی میرسند و در غیر اینصورت سامان سیاسی متزلزل میشود. در دورانی که در دولت آمریکا، اصلیترین دولت مخالف ایران، دشمنترین فرد در راس قرار گرفته که تلاش دارد با تحریم، فشار معیشتی بر مردم وارد کرده و کرونا نیز که به اقتصاد جهانی فشار آورده و کشور تحریمزدهای مثل ما را با بحران مضاعف روبرو نموده، بیاخلاقی و بیسامانی سیاسی به از بین رفتن ایدههای مشترک و ساختارهای موثر و تضعیف کارکرد نهادها منتهی خواهد شد.
ایران امروز در یک شرایط تاریخی بیبدیلی قرار دارد. در این شرایط تاریخی اگر انسجام ملی و ساختارهای مبتنی بر آرای مردم و دموکراسی با سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی نباشد و نهادهای مهم و زیرسیستمها دچار نارسایی کارکردی شده باشند قادر به عبور موفق از بحران ها نخواهیم بود. آینده ایران و نسلهای بعدی و حتی زندگی روزمره امروز مردم ما نیازمند نگاه استراتژیک به مسائل،از خودگذشتگی و تنظیم کنش همه کنشگران با منافع درازمدت مردم ایران است.